۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

بازگشت

بعد از چند وقت دوباره شروع کردم به نوشتن ... اتفاقات خوب و بد زیاد بود که مانع نوشتن میشد
البته نمیشه منکر این شد که تنبلی خودمم بود
تو این چند وقت مثل همیشه کتاب خوندم و فیلم دیدم و آهنگ گوش کردم ... با آدمای جدید آشنا شدم که هرکدوم زندگی و شخصیت عمیق و جالبی داشتن । از این بابت خوشحالم که آدمای جدید تو زندگی آدمها میان ولی امیدوارم همه دنبال شخصی باشیم که عمق هم داشته باشه ... بتونه چیزی به وجودمون اضافه کنه و بقول عرفا ما رو بسمت کمال ببره ।
چند روز پیش یکی از دوستام در مورد مرگ پرسید ... تو فیسبوک البته ... و صد البته نه تنها از من که از همه
سوال این بود که دوست دارین چه جوری بمیرین ؟ بیشتر کامنتها موافق مرگ توی خواب بودن ( از جمله خود من ) ولی مسئله فرا تر از سوال که فکر منو مشغول کرد این بود که چند درصد ما به مرگ فکر میکنیم ؟ وقتی به مرگ فکر میکنیم چی به ذهنمون میرسه ؟
شاید بهشت و جهنم اعتقاد داشته باشین ... انوقت چی به ذهنتون میرسه ؟ اگر به هیچ چیز اعتقاد نداشته باشین چی ؟
به احتمال زیاد خیلی چیزا هست که بین این دو گروه مشترکه ... چند نفر از دستتون ناراحتن ؟ چه کارایی میخواستین بکنین که تا حالا نشده یا از سرتون باز کردین ؟ به کی بی محلی کردین یا باهاش تند برخورد کردین و لایق اون برخورد نبوده و وجدانتون ناراحته و غرورتون راحت ؟ حتی چند بایت یا گیگ از حجم این هارد لعنتی رو باید پاک کنید تا آبروتون نره ؟
اگه یکی از آشناهاتون بمیره چی ؟ چرا ناراحتش کردین ؟ چرا قبل از مرگش از دستتون ناراحت بود ؟ چرا یه ابراز محبت درست حسابی نکردین که دلتون نگیره ؟ چرا بهش زنگ نزدین ؟
باز این حلقه رو تنگتر کنیم ... اگه از اعضای خانواده کسی فوت شه چطور ؟ چرا توی آغوشتون نگرفته بودین ؟ چرا کاری که ازتون میخواست رو نکردین و ازتون دلگیر شد ؟ چرا وقتی اعصابتون خورد بود و اومد پیشتون برای حرف زدن یا بهتون لبخند زد با اخم و بی محلی جوابشو دادین ؟ و هزاران چرای دیگه
خیلی چیزا هست که وقتی به مرگ فکر میکنی به ذهنت میرسه ... حتی اینکه دوس داری جوری بمیری که از اعضای بدنت چند نفر بتونن استفاده کنن به زندگیشون ادامه بدن
هر کسی که هستی ... با هر عقیده ای ... با هر مسلک و دین و مذهبی ... حتی اگه خدا رو هم قبول نداری
یه لحظه پیش خودت فکر کن
ممکنه چند ثانیه دیگه زنده باشی ...
ممکنه فقط چند ثانیه دیگه زنده باشه ...

۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

مشروبات الکلی ... آره یا نه ؟

چند وقت پیش یه مقاله ی کاملا علمی ( دقت کن کاملا علمی ) منتشر شد که مصرف متوسط مشروبات الکلی باعث زندگی سالم تر و همچنین طول عمر بیشتر میشه. و بالعکس زیاده روی یا نخوردنش هم مشکلات خاص خودش رو داره .
کسایی که این مقاله رو کار آمریکا و اسرائیل میدونن برای نابودی اسلام که باهاشون دیگه کاری نداریم . ولی حرف من به بقیه ...
حالا علم بهتر است یا مکتب دینی ؟ منظورم اینه که اینجا حرف دین رو که استدلالی براش نیست گوش میدی یا حرف علم رو که البته بعضی از اثبات شده ها رو بعد از چندین سال نقض کرده ؟ به کدوم اعتماد میکنی ؟ اینجور مشروبات حرومه و نمیخوری یا حالا که از لحاظ علمی مفید هم هست و مزه ش رو هم دوست داری و سر حالت میاره میخوری ؟
من که جزو دسته ی دومم . مزه ش رو دوست دارم ... مفیدم هست ... سر حالمم میاره ... پس میخورم .
ولی حالا باز کسایی که مشروب میخورن 2 گروه میشن ... یکی کسایی که موقع شادی میخورن و سرحال میان و موقع غصه به آروم شدنشون کمک میکنه ... دومی هم کسایی که در هر دو صورت دپرس ( همون دپسرده ) میشن و بقول خودشون فاز منفی میگیرن . آخه تو که انقدر جوگیری چرا میخوری ؟ آخه چه کاریه ؟ میخوری که کیف کنی یا زانوی غم بقل بگیری . یا شمایی که تلو تلو میخوری با مخ میری تو دیوار ... غلط میکنی میخوری ؟؟!!!!
یه لحظه پیش خودت فکر کن ... میخوری که خودت و اطرافیانت انرژی مثبت بگیرن یا میخوری که بگی منم بلدم ... بزرگ شدم ... منم جانی واکر خوردم . نه دوست من ... تو بزرگ نشدی . دقیقا عین بچه گی و جنبه نداشتنت رو میرسونه . یا انقدر میخوری که حالت بهم میخوره و تلو تلو میخوری ... صدات مثه واکمنی میمونه که باطری نداره و داره جون میکنه تا بخونه ... رو عصاب صد نفر میری تا بگی منم بلدم
یه لحظه پیش خودت فکر کن ... اگه فهمیدی مشروب رو چرا مخوری نوش جونت ولی اگه نه .....
یه لحظه پیش خودت فکر کن ...

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

اگه فقط به فکر خودمون نباشیم چی میشه ؟
بذار از چیزای کوچیک شروع کنم ... تا حالا شده با دوستت بخوای بری بیرون چیزی بخوری ؟ یا شده بخوای بری سینما یه فیلم ببینی ؟
همیشه اول به این فکر میفتی که خودت چه غذایی دوست داری یا اینکه تو مود چه فیلمی هستی ؟
ممکنه اینجور جاها مشکلی برات یا برای جامعه پیش نیاد ولی باز اگه یه کم این مشکل رو گسترش بدیم مشکل به چشم میاد . فکر کن میخوای بری پارتی یا عروسی ... خیلی کم پیش میاد به این فکر کنیم که صاحب اون پارتی یا اون مهمونی دوست داره مهموناش چی لباسی بپوشن ... برای هممون پیش اومده که وقتی به یه عروسی میریم چند نفری رو ببینیم که با لباس اسپرت اومدن . اونم با کلی اعتماد بنفس .
بازم ممکنه بگی خب گور بابای صاحب پارتی من دارم میرم که خودم خوش باشم !
خب بازم گسترشش میدم . هممون الان دغدغه ی ازادی و جنبش سبز رو داریم . وقتی تو فرومهای مختلف و فیس بوک و بالاترین و ... میچرخم خیلی تعجب میکنم . بیشتر مردم با انتظارات خودشون صحبت میکنن و با همون طرز فکر تصمیم میگیرن و تحلیل میکنن . وای به روزی که بخوای باهاش مخالفت کنی ... مزدور و ساندیس خور و ترسو و هزار لقب دیگه میگیری .
چند روز پیش یک فرومی بودم که هی شعار عبور از رهبرای جنبش رو سر میداد . یه جا دیگه هی میگفتن که باید 4شنبه سوری بریزیم و بزنیم و بگیریم . جای دیگه هم که دین رو هم کشیدن وسط که باید شعار های ضد دین بدیم !!!
حالا اینو حتما با من موافقی که حسابی به جامعه و جنبش ضربه میزنه . روی صحبتم با کسایی هستش که این پیشنهادات رو میدن . دوست من ... همیشه دیدیم که چهره های سیاسی از کف مطالبات صحبت میکنن ... فکر کردی چرا ؟ چون توی یک جنبش سیاسی یا بهتر بگم تو سیاست جذب نیرو مهمه نه دفع . به قول معروف ره رو انست که اهسته و پیوسته رود ...
فکر کن خیلی ها طرفدار موسوی و کروبی هستن ... خیلی ها ( از جمله خودم ) اعتراضات بدور از خشونت رو میپسندن ... درصد زیادی از ایرانیها هنور هم طرز فکر مذهبی دارن ... فکر میکنی با هرکدوم از این اعمال و عملی شدن این پیشنهادات چه بر سر مخالفانش میاد ؟؟ چیزی جز ریزش طرفداران جنبش ؟ نه . چیزی بغیر از این نسیت . اگه بفکر همه ی طرز فکرها باشیم جنبش روز بروز قدرتمند تر میشه و جهان هم بیشتر رو جنبش تمرکز میکنه
ما برای تندروی ها با اصولگرایان مخالفیم ... اشتباهات اصولگرایان بخاطر تندروی هاشونه ... کاری نکنیم که به خودمونم بگن تند رو
یه لحظه پیش خودت فکر کن ...

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

شروع

سلام
از امروز شروع میکنم اینجا نوشتن .
شاید یه روز از خودم بنویسم ... یه روز از سیاست ... یه روز از فرهنگ و هنر ....
ولی هر چیزی که مینویسم سعی میکنم چیزی باشه که باعث شه یه لحظه فکر کنیم ... فقط یه لحظه !